![]() |
|||
دولت
ایتیل ولگا که تا گذشته ای نزدیک اطلاعات کمی در رابطه با آن وجود داشته
ولی تاسیس آن از سوی ترکها قطعیت یافته، یکی از اولین دولت های ترک مسلمان
در جهان محسوب می گردد. اطلاعاتمان در مورد بلغارها به منابع بیزانس، روس
و اسلام متکی میباشد. مهمترنی فردی که گفته است بلغارها، ترک تبار هستند،
تاریخ نویس نام وامبری میباشد. نکته نظر مذکور وی با کاوش های باستانشناسی
"فهر" و فعالیتهای شناختی و یا لینگوستیک "راسونی"، قطعیت یافته
است.اطلاعات وسیع در رابطه با بلغارها را از یاد داشتهای سیاح نامی، ابن
فضلان یاد می گیریم. اطلاعات ذیربط با بلغارها در بسیاری از کتب متعلق به
قرن دهم نیز جای گرفته است. به عنوان مثال ابوالاسیر در تعریف از وقایع
سالهای ۱۰٤۱ و ۱۰٤۲ از رفتن حجاج بلغاری به بغداد در خلال سفر به مکه برای
زیارت کعبه معظمه بحث کرده است.
نام بلغار در پی یک حادثه تاریخی شکل گرفته است. بعد از مرگ دنگیزیک پسر دوم آتیلا به سال ٤٦۹ در نبرد با بیزانس، برادرش ایرنک بر تخت سلطنت جلوس نمود. جوامع ترک تحت حاکمیت ایرنیک اروپای مرکزی را ترک گفته و بعد از پیوستن به طایفه اغور برادر اوغوزها در شمال منطقه دریای سیاه، نام بلغاررا به خود گرفتند. دولت بلغار ایتیل ولگا از قرن دهم و در محل تلاقی رودخانه های ایتیل وکاما تاسیس یافت. مرزهای این دولت گرچه گاهگداری در نتیجه حملات تغییر می یافت، ولی باز هم در وسیع ترین دوران خود از کوههای اورال تا رودخانه اُکا و از درینا تا بعد از رودخانه های دون و سامارا امتداد داشت. دولت ایتیل ولگا ، دولتی مستقل بوده ، فقط اکثر اوقات به موجودیت خود به شکلی وابسته به خزرها ادامه می داد. دولت بلغار که تا سال ۱۲۳۷ استقلال خود را حفظ کرد، در این تاریخ در معرض جمله مغولها قرار گرفت. در این حمله، مغولها بناهای موجود در شهر بلغار پایتخت ایتیل ولگا را در مقیاس وسیعی تخریب نمودند. از این تاریخ به بعد بلغارها بعدا گرد هم آمده و بعد از الحاق به دولت آلتین اولدانری، تا اواسط قرن ۱٥ ام به موجودیت خود ادامه دادند. بنا به اطلاعات ارائه شده از سوی تاریخ نویسان، بلغارها در مناطقی که زندگی می کردند، به یک جو فرهنگی و تمدن شکل دادند. این روستا درمورد بلغارها چنین می گوید: آنها با بسیاری از اقوام مبادلات تجاری دارند. روسها و دیگر قومها کالاهای خود را به آنها می فروشند. آنها صاحب محصولات کشاورزی و مزارع می باشند. گندم، جو و ارزن می کارند. اکثر بلغارها، مسلمان بوده و از این رو در محل سکونتشان مسجد و مدرسه وجود دارد. بلغارها مراکز مسکونی متعددی احداث کرده اند. مهمترین شهر آنها، پایتختشان یعنی بلغار میباشد. Suvar، biler، Göketar، erteç، Züye، Tokşun، kermençük و işbel از جمله شهرهایی است که بلغارهای ایتیل تاسیس کرده اند. بلغار پایتخت دولت ایتیل ولگا، در ۱۱٥ کیلومتری جنوب شهر غازان قرارد اشته و با رودخانه ولگا شش و نیم کیلومتر فاصله دارد. حفریات باستانشناسی سالهای اخیر در رابطه با این شهر اطلاعات مهمی ارائه کرده است. در این شهرکه ٥۰ هزار نفر جمعیت داشت، تعداد زیادی کاروانسرا، تیمچه، حمام، مسجد و مقبره وجود داشت. این آثار نشان می دهد که بلغارها در عرصه معماری پیشرفت چشمگیری داشته اند. یکی ازمهمترین آثارشهر بلغار ، مسجد خان میباشد. این مسجد در نیمه دوم قرن ۱۲ ام ساخته شده بود. صحن شمالی مسجد گنبد دار بوده و در کنارش یک مغازه ۲٤ متری وجود داشت. مسجد در قرن ۱٤ ام مرمت و بازسازی شده وتوانست تا سال ۱۸٤۱ سر پا بماند. نشانه های معماری قفقاز، آناطولی و بین النحرین در این اثر، به وضوح قابل مشاهده بوده است. یکی دیگر از آثار مهم شهر بلغار، مقبره شرقی میباشد. این اثر در قرن ۱٤ ام ساخته شده و در قرن ۱۸ ام از سوی روسها به کلیسای سنت نیکولاس تبدیل شده است، گنبدهای سلجوقیان را تداعی میکرد. مکان داخلی این اثر مربعی شکل و گنبدش هشت ضلعی بود. در شهر بلغار، قصرهای متعددی که از نظر معماری حائز اهمیت میباشند، ساخته شده است. یکی از این قصرها که قصر سفید نام دارد، با ویژگیهای معماری و تزئینات خود شناخته می شود. کف سالن بزرگ این قصر با سنگهای صیقلی پوشیده شده و دارای سیستم حرارت مرکزی می باشد. در مورد قصر سیاه نیز که تصور می رود از سوی بلغارها به عنوان ساختمان دادگاه استفاده می گردید، روایت جالبی وجود دارد. بنا به این روایت، خان بلغار به هنگام حمله دشمنان به شهر، با خانواده اش به این قصر پناه می آورد. در پی این امر دشمنان در اطراف قصر هیزم انبارکرده و آن را به آتش می کشند. از این رو جبهه بیرونی قصر سیاه شده واز آنروز به بعد نیز از آن به نام قصر سیاه یاد شده است. شهر بلغار از نظر هنرهای دستی نیز مرکز مهمی محسوب می گردد. در شهر مذکور مشاهده کارگاههای آهنگری، مسگری و چرمسازی ، اشیا استخوانی و آتلیه های ساخت ظروف سفالی امکان پذیر میباشد. در این شهر یک حمام به نام قزل پولات و چهار حمام معروف دیگر نیز وجود داشت. محله قدیمی روس، تپه بابی، منطقه مسکونی ارامنه، آقا بازار و منطقه مسکونی یونانیان از جمله مکانهای شناخته شده شهر بلغارمی باشند. عزیزان شهر بلغار از نظر نشان دادن سطح توسعه و پیشرفت دولت ایتیل ولگا نیز حائز اهمیت میباشد.از حفریات باستانشناسی در این شهر، اثار متعددی چون زنجیرهای اهنی، چکش، کلید، قیچی های ویژه بریدن پشم گوسفند، دیگهای ریخته گری و آلات و ادوات مختلف دیگر به دست آمده است. به همراه آثار معماری، آلات و ادوات مورد استفاده در استخراج معادن و علی الخصوص سلامها و تجهیزات زراعی به دست آمده از این شهر نشان می دهد که دولت ایتیل ولگا نسبت به دوره خود، از نظر رشد و توسعه در سطح بالایی قرار داشته است. تا گفتگو در برنامه هفته آینده شاد و سربلند باشید. منبع:trt world farsi
|
|||
|
«پس جمع واژه هایی که فقط از ترکیب ریشه ها با پیشوندهاو پسوندها به دست می آید می شود: ۲۲۲۷۵۰۰۰= ۹۰۰۰۰۰+ ۳۷۵۰۰۰+ ۲۲۵۰۰۰۰۰ یعنی ۲۲۶ میلیون واژه.در این محاسبه فقط ترکیب ریشه ها با پیشوندها و پسوندها را در نظر گرفتیم آن هم فقط با یکی از تلفظ های هر ریشه. ولی ترکیب های دیگری نیز هست مثل ترکیب اسم با فعل مانند (پیاده رو) و اسم با اسم (مانندخرد پیشه) و اسم با صفت مانند (روشن دل) و فعل با صفت (مانند خوش خرام) و فعل با فعل (مانند گفت و گو) و ترکیب های بسیار دیگر در نظر گرفته نشده و اگر همه ی ترکیب های ممکن را در زبان های هند و اروپایی بخواهیم به شمار بیاوریم، تعداد واژه هایی که ممکن است وجود داشته باشد مرز معینی ندارد. و نکته قابل توجه این که برای فهمیدن این میلیون ها واژه فقط نیاز به فراگرفتن ۱۵۰۰ ریشه و ۸۵۰ پیشوند و پسوند داریم در صورتی که دیدیم که در یک زبان سامی برای فهمیدن دو میلیون واژه باید دست کم ۲۵۰۰۰ ریشه از برداشت قواعد پیچیده ی صرف افعال و اشتقاق را نیز فرا گرفت و در ذهن نگاه داشت». (مصطفی پاشنگ، فرهنگ پارسی و ریشه یابی واژگان، ص ۱۴)
پاشنگ کتابی نوشته است با هدف اولیه ی آشنایی با ریشه ها و در اصطلاح امروزین اتیمولوژی لغت فارس، چنان که از نام کتاب او بر می آید. او با گزینش ۱۵۰۰ لغت پایه و ارتباط دادن آن ها با ۸۵۰ پیشوند و پسوند زبان فارسی!!!، تعادلی ساخته است که دامنه ی لغت فارسی را تا ۲۲۶میلیون فقره گسترش می دهد. گمان ساده لوحانه و در حقیقت زیرکانه ی او بر این است که اگر مثلا از صورت سوم شخص مفرد افعال گفت و رفت با التصاق پسوند ار می توان ترکیبی فاعلی با افاده ی معنای نو درآورد، پس این استعدادی است که در شکم تمام افعال زبان فارسی کاشته اند، بی این که بیاندیشد که نشستار و دویدار و خوردار و خوابیدار و خندیدار و پریدار و خزیدار و فهمیدار نداریم و بر همین اساس ۸۵۰ بار، به تعداد پیشوندها و پسوندهای زبان فارسی که او شمرده است، این هوچیگری در باب زبان فارسی را با افعال و لغات تکرار می کند، تا سرانجام عدد مورد علاقه خود در تعداد واژگان فارسی، یعنی ۲۲۶ میلیون کلام را بزایاند و زنده کند. چنان که انبوه و انواع بی دانشان خودی و بیگانه را، دلقکانه مشغول وام دار و متکی کردن قرآن متین به لغت فارسیان دیده ایم!!!
«پژوهشگران زبان انگلیسی پیش بینی کردند که در آغاز سال۲۰۰۹ میلادی، تعداد واژگان این زبان به مرز یک میلیون واحد برسد. به نقل از PNA ، پل جی. بیاک، بنیان گذار و رییس موسسه تحقیقاتی گلوبال لنگوایج مانیتور اعلام کرد: روز ۲۹ آوریل ۲۰۰۹ تعداد واژگان زبان انگلیسی که مردم در سراسر جهان آن ها را به کار می برند، از مرز یک میلیون عبور می کند. بر اساس برآوردها و تحقیقات این موسسه که تا پایان ماه ژوئن گذشته محاسبه شده، زبان انگلیسی هم اکنون ۹۹۵ هزار و ۸۴۴ کلمه دارد که تاکنون و در طول تاریخ هیچ زبان دیگری به این جایگاه دست نیافته است». (جام جم، ۱۶ تیر ۱۳۸۷، صفحه ی آخر)
برای اندازه گیری اوهام در نزد این گونه بررسان زبان فارسی مطابقه ی آن ادعا با این آگاهی کفایت نمی کند، لازم است ببینیم پاشنگ در کتاب اش از مفهوم ریشه یابی چه ادراکی داشته و چه گونه خاستگاه و بنیان لغت فارسیان را نمایش داده است:
«شبگیر: زمانی میان نیمه شب و پگاه. انوری می گوید: در صحبت او به که بوی در شب و شبگیر
با صورت او به که خوری می گه و بی گاه» (همان، ص ۳۹۶)
این الگوی واحدی است که به عنوان ریشه شناسی لغت فارس قریب هزار بار در کتاب پاشنگ تکرار شده و بدین ترتیب یک لغت معنی ساده و معمول و همه جا ریخته را، ریشه یابی واژگان فارسی تصور کرده است. مسلم این که در حال حاضر به میزان پاراگرافی منبع قابل ارجاع نداریم که حتی برای یکی از واژه های فارسی، ریشه ای چنان که در معنای لغت اتیمولوژی نهفته است، ارائه دهد، مگر این که هر یک از آن ها را دور هندوستان بگرداند و با مسخرگی تمام از شکم اوستای قلابی و یا اسلاوهای جنوبی بیرون کشد.
«فریتس ولف، متولد ۱۸۸۴، از ایران شناسان گران مایه ی آلمانی است که از جمله ی آثار او ترجمه ی کامل «اوستا» است که در سال ۱۹۲۰در استراسبورگ انتشار یافت. آن گاه به کار بسیار دقیق و توان فرسای استخراج و تنظیم و تدوین واژه های شاه نامه پرداخت. و بیش از سی سال در نهایت بی چیزی در این کار شگرف صرف عمر کرد. به سبب یهودی بودن مقامات آلمان نازی به او امکان تدریس و فعالیت نمی دادند». (فریتس ولف، فرهنگ شاه نامه ی فردوسی، ص ۲۵)
بار دیگر، یهودی دیگری را می بینیم که برای زیر و رو کردن هستی و هویت مردم شرق میانه و تبلیغ دروغ نامه های ساخت کنیسه و کلیسا، عمرش را بر سر تعمیر اوستا و تدوین لغت شاه نامه ی فردوسی صرف کرده و چنان که مکتوب است تمام لغات و افعال و ضمایر و حروف اضافه و قیود و ترکیبات و دیگر اجزاء لغوی به کار رفته در شاه نامه ی فردوسی را به صورت فهرستی درآورده تا مثلا معلوم شود که موصول که و یا حرف ربط واو چند بار و در کدام ابیات شاه نامه به کار رفته است. زمان سنجی دقیق آماده سازی او چنان بود که انتشار کتاب «فرهنگ شاه نامه فردوسی» فریتس ولف با هزینه دولت و وزارت امور خارجه ی آلمان، با برگزاری جشن های هزاره ی فردوسی در عهد رضا شاه مقارن شد. این که چرا دیرین پژوهان و هنر شناسان و زبان دانان یهودی این همه به میراث باستانی و اسلامی ایرانیان علاقه مندند، سئوالی است که تاکنون جز مندرجات مجموعه ی تاملی در بنیان تاریخ ایران، کسی به جست و جوی پاسخی برای آن نبوده است!
«در آن اوقات که فریتس ولف ترجمه ی اوستا را فراهم می کرد طرح تالیفی توجه اش را جلب کرد که به این سهولت احد دیگری جرآت اقدام به آن را نداشت و آن صورت برداری کامل از گنجینه زبانی شاه نامه بود. اهمیت چنین کاری روشن و آشکار بود. اگر علی رغم مشکلاتی که با وجود حدود و ثغور غیر عادی این اثر در میان بود، می شد مجموعه لغات موجود در این اثر فخیم و مهم شعر کلاسیک فارسی را یک جا گرد آورد، در آن صورت دیگر تحقیق در کلمات و لغات زبان فارسی سرانجام بر مبنایی مستحکم و قابل اعتماد استوار می گردید و می توانست از قید فرهنگ نویسی ناقص و غیر کافی ایرانیان و هندیان آزاد شود... حسن اتفاق این که در سال ۱۹۳۴، هنگامی که دولت ایران هزاره ی فردوسی را جشن می گرفت، دولت آلمان می خواست توجهی خاص به ایران مبذول دارد. توفیق نصیب شد تا نظر مساعد بخش فرهنگی وزارت امور خارجه را برای فراهم اوردن مبالغ هنگفتی که چاپ کتاب لازم داشت جلب کند». (فریتس ولف، فرهنگ شاه نامه ی فردوسی، ص ۲۱)
با این همه بد نیست بدانیم حاصل کار ولف متضمن چه اطلاعاتی است و اگر می گویند زبان فارسی، که چیزی از حیات مقدم آن نمی دانیم و الگویی برای آن نداریم، با دیوان شاه نامه بار دیگر زنده شده، پس این نو حیات، که تمام یال و کوپال خود را در نمایش شاه نامه نشان داده، دارای چه قواره و قدرتی است و چون بیرون از لغات شاه نامه هنوز هم در زبان فارسی واژه ای نمی یابیم، مگر این که وام برداشته ای عمدتا از زبان عرب باشد، گنجینه ی منحصر به فرد زبان فارسی جمع آمده در کتاب فردوسی، دارای چه ارزش گفتاری و کدام توان انتقال فرهنگ است؟!!
«در مورد ذکر صیغه های افعال خواهش می کنم توجه داشته باشید که در بدو امر قصد چنین بود که همه ی آن ها در واژه نامه بیاید. برای این که با تکرار متعدد صیغه هایی یکسان بی جهت بر حجم واژه نامه افزوده نشود، کار را به انتخابی از صیغه های فعلی محدود ساختم. اما عموما در مورد هر یک از ترکیبات صورتی را بالای همه قرار دادم که بیش از همه در ترکیب منظور نظر ظاهر می شود. مثلا ذیل آمدن، ۲۴ بار به یاری بیامد. در این حالت دیگر آن چه در بند گذشته ذکر شد از اعتبار ساقط می شود، یعنی این که در بیت هایی که بلافاصله نقل شده صیغه های فعلی دیگری نیز سوای بیامد از فعل آمدن ذکر گردیده است». (فریتس ولف، فرهنگ شاه نامه ی فردوسی، مقدمه ی مولف، ص ۱۳)
حقیقت این که برای این گفتار گنگ اعتباری قائل نشده ام و در بررسی فردی هیچ ترکیب و فعل و لغت و حرف و ضمیر و ادات و صورت و صیغه ای از فعلی را ندیده ام که در شاه نامه یافت شود و در فهرست ولف نیامده باشد. نتیجه این که فهرست ولف تمام دارایی لغوی زبان فارسی و مجموعه میراث و موجودی است که با آن به فارسی سخن می گوییم و چون فقر دل خراش واژگان فارسی مستندی معتبرتر و رسمی تر و مرسوم تر از فهرست ولف ندارد، پس بی تردید با این تعداد اندک کلام، ادای هیچ مطلبی میسر نیست مگر این که زبان و لغت و قوانین بیان عرب و زبان های دیگر را به استمداد بخوانیم. زیرا زبان فارسی نه فقط اتیمولوژی که هنوز هم گرامر اختصاصی ندارد. باری، از صفحه ی ۸۸۵ تا ۹۱۱ کتاب ولف ایندکس واژگانی آمده، که مولف از شاه نامه استخراج کرده است، شامل تمام لغات و ترکیبات و افعال و ضمائر و نداها و حروف اضافه و نام ها و صفات مندرج در شاه نامه ی فردوسی. چه گمان می کنید؟ ۸۳۰۰ نمونه است، ده درصد آن ها لغات شاذ و بی معنا است، نظیر آرغده و ازغ و بزخفج و بندارسی و تخش و تسوغ و کرغ و جرنگ و درقه. ده درصد آن ها عربی است نظیر حاجت و حاصل و حدیث و حرب و حرص و حرمت و حسرت و حسد و حق و حکیم و و حکم و حمد و حور و حیدر. ده در صد آن فعل و مشتقات آن است. بیست درصد آن اسم اشخاص و مکان و جانوران و کوه و دشت و بیابان و دیگر عوارض جغرافیا است. بیست و پنج درصد آن ترکیباتی است چون آتش افروز و آتش پرست و آتشکده و آتشدان و از این قبیل، که اجزاء آن چون آتش و افروز و پرست نیز به طور مجزا در فهرست آمده است. پنج در صد آن حرف است و ادات، مانند این و آن و ار و اگر و از و بر و مگر و چه و چون و چند. و در حاصل گرچه این بررسی در مواردی نمونه هایی را به سود انباشتن بیش تر لغت نادیده گرفته، اما کتاب فردوسی نیز چون لغت نامه دهخدا و هر منبع دیگر، در نهایت امر زبان فارسی را صاحب قریب ۱۵۰۰ لغت می کند، که هیچ پیوند ماهوی و به اصطلاح زبان شناسانه در میان آن ها نمی یابیم و چندان بی ریشه که به مفهوم کامل و رایج، گویا از زیر بته به عمل آمده اند!!! حالا هرکسی می تواند امکانات این زبان شیرین را با هر زبان دیگری که می داند و می شناسد، مقایسه کند.
گرداوری شده از سری مقالات ابر مرد تاریخ شناس شرق میانه دکتر ناصر پورپیرار
در فرهنگ آریائی زن نه تنها حقوقی ندارد بلکه به درجه کالا تنزیل پیدا میکند. در کتاب آئین و فرهنگ ایران دکتر افتخارزاده مینویسد: «در جامعه بدوی ساکنان اصلی فلات ایران پیش از کوچ آریائیان زن نقش برجسته ای در عرض عقاید کلامی و در تکامل حیات اجتماعی داشته است. ساکنان بومی فلات ایران اصل در آفرینش و حیات را در مادینگی میدانستند و از این رو خدایان ماده را میپرستیدند. در نگاه آنان زن مظهر زایندگی و زندگی بود و به نوعی تقدیس میشد و محترم بود. این نوع نگرش در اندیشه آریائیان راه نیافت. در اندیشه آریائی اصالت با نرینگی بود... در دوران دینی زنان نوعی کالا بودند و بر آنها اصل مالکیت و انحصار مترتب بود. ... زن ازطرف شوهرش به شخص دوم اجاره داده میشد و کرایه کننده به شرط اطلاع شوهر اصلی میتوانست وی را به شخص ثالثی اجاره دهد...»[i]. به باور زرتشتیان زن از جنس شیطان و پلید میباشد و او را نجس و پست می دانند و حتی از آفرینش او ابراز تأسف میکنند. دکترافتخارزاده از وندیداد (قوانین شرعی زرتشت) قوانین 2/972، 975 و126 نقل میکند: «اهورامزدا زنان را به نیکوکاران واگذاشت اما زنان گریختند و به اهریمن روی آوردند... زنان زاده اهریمن و اهریمن منش هستند... اهورا به زن گفت، با آنکه پتیاره هستی و از جنس جهی دختر اهریمن میباشی تو را آفریدم و تو را یاری میکنم چون مرد از تو زاده میشود، باوجود این مرا آزار خواهی داد. اگر مخلوقی می یافتم که مرد از او زاده شود تو را نمی آفریدم...»[ii]. بازهم در یشت ها (بخشی از اوستا) زن به طرز شرم آوری تحقیر میشود. همان نویسنده از یشت ها به اجرای مراسم ناهید اشاره کرده و مینویسد: «افراد بیمار و معلول و ناقص العضو و گر وگوریها حق ندارند از زور و نذر ناهید بنوشند و بخورند. یعنی هرتی ها، تب دارها، ناقص العقل ها، ساچی ها، کسویش ها، زن، کسی که گاثه نمی سراید، پیس ها، کروکورها، کوتاه قدها، بی شعورها، ارها، غشی ها، قوزدارها که از پشت و یا جلو قوز دارند... دندان کج ها و درهم برهم ها نباید از نذر ناهید چیزی بخورند یا بنوشند[iii]». نویسنده در ادامه به دوران ساسانی نیز اشاره میکند : «در دوران دینی زنان نوع کالا بودند و بر آنان اصل حاکمیت و انحصار مترتب بود. براین اساس زنان احتکار میشدند، مبادله میگردیدند، به قرض داده میشدند، فروخته میشدند و به خارج از کشور صادر میگردیدند... مال و کالا و چارپای ماده و زن درکنار هم قرار گرفته اند. همه مسئول همه زایمان های مادگان دوپا و مادگان چارپا هستند. آن دوپا دختر است و آن چارپا سگ است.. می دانیم که در روزگار بلند ساسانی زنان مانند گندم و غلات و حبوبات و حیوانات اهلی احتکار میشدند...»[iv]. همانطوریکه از منابع فوق پیداست زن در دوران ساسانی به مانند کالا و حیوان شمرده میشود و البته این طرز نگرش صرفاً به ساسانیان محدود ویا با آنان خاتمه پیدا نمیکند بلکه 400 سال بعد از ساسانیان نیز زن به همان اندازه دوران ساسانی تحقیر میشود و این به نوبه خود بیانگر تداوم و عمق این بینش ارتجاعی در آریائیان میباشد. فردوسی شاعر محبوب و افتخار آریائیان زن را از سگ هم پست شمرده و خواهان تمیز کردن جهان از این موجود پلید میباشد!! فردوسی مینویسد: زن و اژدهـا هردو درخــاک بــه جهان پاک از این هـر دو ناپـاک بــه[v] زنان را ستائی سگان را ستــــای که یک سگ به از صد زن پـارســای[vi] پس پــرده هــرکه دختـر بـــود اگــر تاجــدار است بد اختــر بــود چوزن زاددختر ،دهیدش به گــرگ که نامش ضعیف است وننگش بزرگ[vii] این ماهیت شاهنامه فردوسی است که مبلغ فرهنگ والای آریایی است و در بندبند اشعارش ترک و عرب را تحقیر و هویت والائی ایرانی راتبلیغ و تشریح میکند. البته فردوسی نماینده سمبلیک فرهنگ فارس و شاعر مجبوب آنهاست و شاهنامه وی (در واقع ننگ نامه) که سرتاسر فحاشی به ملل دیگر و تحقیر انسان زن و تبلیغ نفرت میباشد هنوز هم ازطرف فارسها تقدس میشود که آنهم بیانگر حاکمیت طرز فکر ارتجاع آریایی در نسل امروز است. اما در 1200 سال قبل در قیام خرمدینان زن جایگاهی بسیار مقدس و حقوقی مساوی با مرد داشت.